قلعه پردجاما: تلفیق ترس و زیبایی در کشور اسلوونی
به گزارش مدرسه مالک اشتر، ترس گاهی با گشت و گذار در مکان های تسخیر شده به سراغ انسان نمی آید، گاهی وحشت آنچنان با زیبایی و شکوه در هم می آمیزد که نمی توان مرزی بین دلهره و شگفتی گذاشت.
یک غار زیبا و یک قلعه تسخیر شده، عجب معجون شگفت انگیزی و این درست همان چیزی است که یک جهانگرد مشتاق دنیای جهانگردی وحشت و البته بازدید از جاذبه های طبیعی را مفتون و شیفته خود می نماید. سفر امشب ما بسی جالب و رویایی است، البته رویاهایی که اندکی طعم ترس و دلهره را نیز به همراه دارند، با مدرسه مالک اشتر همراه باشید.
هر کسی که از غار پوستوینا (Postonia) تماشا نموده است باید حتما سری هم به قلعه ی تماشایی پِرِدجاما (Predjama) بزند، قلعه ای جالب و شگفت انگیز در کشور اسلوونی که در دهکده ای به همین نام در یازده کیلومتری شهر پوستوینا و 9 کیلومتری این غار واقع شده است. اینجا منطقه ای تاریخی است و جاذبه های جهانگردی آن نیز در نوع خود جالب توجه و منحصر به فردند.
نام پردجاما در زبان اسلوونی به معنای قلعه ساخته شده در مقابل غار است. در این منطقه قلعه های بسیاری وجود دارد که برخی از آنها از زیبایی چشم نواز اما یکنواخت و گاهی کسل نماینده برخوردارند، اما این قلعه داستان متفاوتی دارد که آن را به مراتب از سایرین جدا نموده و باعث جلب توجه جهانگردان شده است.
تنها محل قرار گیری این قلعه کافی است که هم نفس و هم جرأت و جسارت شما را به چالش بکشد، پس حتی اگر به علتی جز جهانگردی رهسپار این کشور هستید یا حتی زمان کافی در اختیار ندارید، با این وجود پیشنهاد می کنیم که حتما سری به این قلعه بزنید و دست کم نگاهی به منظره بیرونی این قلعه داشته باشید، مطمئن باشید این کوه پیمایی ارزشش را دارد.
از هر طرف که به نمای قلعه نگاه کنید، زیبایی و شکوه آن را درک خواهید کرد. شاید تنها همین نکته که این قلعه در ارتفاع 123 متری و در دل کوه ساخته شده، به تنهایی عاملی برای جلب نظر جهانگردان باشد. دژی خاص که در میان صخره های ساخته شده از سنگ های آهکی بنا شده و نشان دهنده قدرت انسان در تعامل با جاذبه های طبیعی زمین است. از میان پنجره های داخلی این قلعه می توان به تماشای طلوع خورشید نشست و لذت بارش باران از میان صخره های سنگی را درک کرد.
برای رسیدن به این قلعه باید پلکانی سراشیب را پشت سر گذاشت که البته به علت شرایط خاصش، صبر و تحمل خاصی را می طلبد. چرا که گاهی پهنای پله ها به مقدار عبور یک نفر است و افراد باید یکی یکی از آنها بالا بروند. فضاسازی داخلی این قلعه در عین خاص بودن، منظره معماری مدرن امروزی را نیز به بیننده یادآوری می نماید. شیوه ای که این سازه بر اساس آن ساخته شده، شگفت انگیز و تماشایی است. همه چیز این قلعه را باید منحصر به فرد دانست، حتی داستانی که در پس دیوارهای سنگی آن اتفاق افتاده است.
این قلعه به سبک سازه های عصر رنسانس ساخته شده و در روزگاری سکونتگاه شوالیه ای معروف به نام ارازم لوگر (Erazem Lueger) بود. او همچین یک نجیب زاده راهزن یا (Robber Baron) بود، چیزی معادل رابین هود اسلوونیایی. بر اساس داستان های افسانه ای این شوالیه بعد از کشتن یکی از سربازان ارتش امپراطوری روم به این قلعه پناهنده شد. امپراتور مقدس روم فردریک سوم نیز افرادی را برای کشتن او به این منطقه گسیل کرد که تنها به محاصره کردن قلعه اکتفا کردند.
یک سال تمام او در این قلعه محصور بود و دشمنانش تصمیم داشتند او را از گرسنگی به دامن مرگ بکشانند، اما هرگز تصور نمی کردند که این تنها یک نمایش است. چون برخلاف خواست آنها ساکنان این قلعه به راحتی به مواد خوراکی دسترسی داشتند، آن هم به لطف یک راهروی مخفی؛ راستای طبیعی که از قلعه شروع و به سمت بالای صخره ها کشیده شده بود و در نزدیکی دهکده ویپاوا (Vipava) قرار داشت، جایی که خدمتکاران قلعه خوراک مورد احتیاج خود را به سادگی تهیه می کردند. شوالیه دوراندیش این راستا را وسیع تر کرد و آن را به مقدار ای توسعه داد که بتوان آزادانه در آن رفت و آمد کرد. اما این پرسش مطرح است که چرا او به جای این کار، خیلی ساده از چنگ دشمانش نگریخت؟ شاید درست ترین کار همین بود، چرا که در نهایت و با خیانت یکی از خدمه قلعه، بالاخره راز او افشا شده و دشمانش او را با شلیک گلوله توپ کشتند.
امروزه هنوز هم می توان از میان این راه مخفی عبور کرد، البته در فصل زمستان و وقتی که کلنی خفاش ها در غار مأوا می گیرند، این کار مستلزم شهامت بیشتری است. اما به هر حال واقعیت این است که مردم مدت ها قبل از این رابین هود محلی در این منطقه ساکن بودند. در واقع برای نزدیک به هزار سال افرادی در این غار زندگی می کردند تا در نهایت این قلعه به تدریج در ورودی غار ساخته شد.
به هر حال زندگی کردن در میان صخره ها و در میان یک غار آن هم به این صورت، هم رویایی و افسون شده است و هم گاهی ترس را به جان انسان می اندازد. و این گونه بود که فرضیه تسخیر شده بودن این قلعه بر سر زبان ها افتاد. در طول روز همه چیز به صورت معمول اداره شده و شرایط عادی است، اما هیچ کس نمی داند که شب هنگام چه اتفاقی در این قلعه رخ می دهد؟
در سال 2008 شکارچیان روح و محققان بین المللی عالم ارواح این قلعه را مورد آنالیز قرار دادند و با توجه به فیلم های ضبط شده و تحقیقات خود پیرامون فعالیت های ماورایی، اعلام کردند که این قلعه تسخیر شده است.
جالب است بدانید ستاره دنیای فیلم های رزمی جکی چان هم در سال 1986 و حین فیلمبرداری فیلم زره خدا (Armor of God) در این منطقه حضور داشت و در خصوص این تجربه چنین می گوید:
بیشک هر کسی به اشکال مختلف تحت طلسم و جادوی این قلعه قرار می گیرد. بعد از تماشای قلعه و راه رفتن در میان راهروهای آن و بازدید از سیاه چال، صومعه، آشپزخانه و اتاق های نشیمن و مبلمان تاریخی آن می توان به درکی درست از حال و روز مردمانی رسید که روزگاری را - چه خوب و چه بد - در این مکان گذرانده اند.
حین سواری با ماشین در این منطقه می توان نگاهی هم به میدان مسابقه آن انداخت، جایی که شوالیه ها با یکدیگر رقابت نموده و در خلال پیروزی هایشان، قلب زیبارویان جوان را از آن خود می کردند؛ رقابت هایی قرون وسطایی که هر سال در ماه جولای برگزار می شد. امروزه جهانگردان می توانند از فستیوال های قرون وسطایی واقعی که در این قلعه برگزار می گردد، لذت برده و آن حال و هوای قدیمی را تجربه نمایند.
در گشت و گذار در دهکده می توان سری هم به کلیسای مریم مقدس زد، جایی که پیکر شوالیه دیرزمانی است که در آرامش مرگ غنوده است، اینجا می توان تنه درخت لیموی بزرگی را مشاهد کرد که به خاطر او کاشته شده است. در افسانه ها آمده نامزد شوالیه این درخت را سر مزار او کاشت تا سمبلی از زندگی جاودانه او باشد، چرا که درخت لیمو برای مردان این سرزمین نمادی از زندگی، درایت، سلامت و البته عدالت است.
بسیاری از جهانگردان در سفر به اسلوونی حتما سری هم به این قلعه می زنند و در راستا خود به غار زیبا، در میان خلوت سنگی و سنگین این قلعه مستحکم گشتی زده و از رمز و راز، منظره سحرانگیز و طلسم شده آن لذت می برند. امیدواریم شما نیز روزی مهمان این قلعه باشید.